من از سرزمین کاشی های فیروزه ای ام
به گزارش وبلاگ عصر نو، منوچهر توانفر متولد 1320 اصفهان است. این را هم که نگوید، اصفهانی بودن را می گردد در صحبت کردنش پیدا کرد.او تا 18 سالگی در اصفهان مانده و بعد در سال 1338به تهران می آید و در رشته معماری دانشگاه شهید بهشتی پذیرفته می گردد.
وبلاگ عصر نو - شهناز نبئی: . توانفر می گوید که تا امروز هیچ وقت نقاشی را کنار نگذاشته و هر سال هم نمایشگاه برپا نموده است.گفت و گوی ما را با او بخوانید.
قصه های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
از چه زمان متوجه شدید که به نقاشی علاقه دارید؟
از بچگی عاشق نقاشی بودم. تمام هم و غمم نقاشی بود و بیشتر اوقات فراغتم را نقاشی می کردم. شاید علتش تنهایی ام بود. چون فقط یک خواهر داشتم. در 12 سالگی نخستین نمایشگاهم را برگزار کردم.
12 سالگی؟ کجا؟
در مدرسه. سال اول دبیرستان بودم در مدرسه انجمن ادبی و هنری داشتیم. من در انجمن هنری شرکت می کردم. این انجمن نمایشگاهی از کارهای بچه ها در خود مدرسه ترتیب داد که اساتید هم می آمدند و کارها را می دیدند. 2 تا از تابلوهای من در همان نمایشگاه فروش رفت. 2 تا آمریکایی آنها را خریدند.
یادتان هست تابلوها چند فروخته شد؟
یادم نیست. نمی دانستم اصلاً قیمت یعنی چی. مدیرمان نجاتم داد و یک رقمی گفت که یادم نیست. فقط یادم است با آن پول یک کت اسپرت و وسایل کامل نقاشی خریدم. بعد هم نقاشی را ادامه دادم و جسته و گریخته درکلاس های نقاشی شرکت کردم.
با این علاقه به نقاشی چرا معماری خواندید؟
خب آن زمان ها بیشتر حرف پدر و مادرها را گوش می دادیم برای آنها هم هنر جلوه ای نداشت. برای همین رشته ریاضی خواندم و در دانشگاه هم نزدیک ترین رشته ریاضی به نقاشی یعنی معماری را انتخاب کردم. در دانشگاه مجسمه سازی هم داشتیم که از حیث پرسپکتیو و حجم سازی در کار نقاشی هم خیلی مؤثر بود.
کار معماری هم نموده اید؟
بله. 33 سال. سال 50 وقتی دانشکده را با درجه عالی تمام کردم به استخدام پالایش پخش شرکت نفت درآمدم و به عنوان مهندس تا سال 80 همانجا کار کردم و بازنشسته شدم. در این مدت انواع طرح ها را کار کردم. در این مدت گرفتاری و فشار کار باعث نشد نقاشی را فراموش کنم. سال 80، درست 2 ماه بعد از بازنشستگی ام نخستین نمایشگاه انفرادی ام را در نگارخانه نیازی برگزار کردم و تا سال گذشته هم مرتب هرسال نمایشگاه داشتم.
نقاشی را با چه تکنیک و سبکی آغاز کردید؟
با همه تکنیک ها آشنا هستم. مداد رنگی، پاستل، آبرنگ، رنگ روغن همه را می شناسم و کار نموده ام. اما بیشتر رنگ روغن کارمی کنم. گاهی هم مداد رنگی. سبکم آن اوایل رئال بود. اما از روی علاقه ای که به ادبیات و عرفان ایرانی و اسلامی پیدا کردم، در صدد بر آمدم تا برداشتم را از این عرفان و زبان در نقاشی هایم بیان کنم. سعی می کردم برداشتم را از طریق خط روی بوم بیان کنم. من جای این زبان ایمایی را روی بوم خالی می دیدم و دلم می خواست خودم کسی باشم که این جای خالی را پر می نماید. بنابراین به یک سوررئالیسم رسیدم. سوررئالیسمی که می توانست اندیشه ها و برداشته هایم از عرفان را بیان کند. از اتفاق، خیلی ها که کارهایم را دیده اند سبکم را شناخته اند و اگر جایی کاری از من ببینند می شناسند.
پس دیگر رئال کار نکردید؟
نه، به نظرم دوره رئالیسم گذشته است. یک هنرمند ایرانی وقتی مثلاً کنار یک هنرمند ایتالیایی قرار می گیرد باید کارشان از هم متفاوت باشد. آن ایتالیایی باید فرهنگ خودش را نشان دهد، ایرانی هم حال و هوای سرزمین خودش را. من سعی کردم این موضوع را حتماً رعایت کنم. می خواستم آفتاب شرق و رنگ کاشی های فیروزه ای مساجد ایرانی را به رخ بکشم و بگویم من از سرزمینی با این مشخصات می آیم.
رنگ، فرم، سوژه. اینها را با چه ترتیبی پشت سر هم قرار می دهید؟
اگر سوژه را جرقه اولیه ای بدانیم که در فکر زده می گردد، آن را مهم تر می دانم. البته برخی نقاشان هم هستند که می گویند بوم را می گذاریم و رنگ را دست می گیریم و هرچه شد می کشیم. اما من می گویم آن جرقه اولیه را باید مثل دانه گندم کاشت و پرورش داد. شاید این فکرم به علت همان عرفان باشد. به هرحال اول برای من سوژه مهم است و بعد فرم و بعد رنگ.
نقاشی چه تأثیری روی زندگی تان گذاشته است؟
نقاشی به زندگی ام مفهوم و معنا داده است. اگر 2 ماه نقاشی نکنم بیمار می شوم. احساس کمبود می کنم. به نظر من هنر مثل خواب برای هر انسانی ضروری است. بدون آن زندگی مفهوم ندارد و پوچ و یکنواخت می گردد. به قول پیکاسو آن ساعتی که نقاشی می کنم جزء عمرم به حساب نمی آید. البته همه با من هم عقیده نیستند، ولی به اعتقاد من هنرمندان مفهوم دقیق تری از زندگی دارند.
چند سال است ساکن خیابان نفت هستید؟
از سال 57.
به محل زندگی تان تعصب ندارید؟
منطقه میرداماد را خیلی دوست دارم. شاید چون سال هاست که در آن زندگی می کنم. از نظر دسترسی به منطقه ها مختلف شهر بسیار خوب است. خیابان زیبایی هم هست. یک مقدار هزینه زندگی کردن در آن بالاست، ولی می ارزد. اینجا را دوست دارم.
*منتشر شده در وبلاگ عصر نو محله منطقه 3به تاریخ 1393/1/30
منبع: همشهری آنلاین